جا مانده ام؛ درمانده و تنها، به دور از تمام آنهایی که دعوتشان کرده ای و یک به یک عزیمتشان را به تماشا نشسته ام. جامانده ام؛ درست در میانه ی جماعتی که لبیک گویان به حریمت می آیند و کاروانی از عشق و شکوه را به تصویر می کشند. میان تمام آنهایی که پیاده و سواره راهی شدند و هم نوای خواهرت، اربعینت را سوگواری کردند.
مسئول محترم! معاون گرامی! مشاور عزیز! اگر امام بیاید، چند نفر شما بر سر پست و مقامتان باقی میمانید؟ امام، میشکند پایی را که روی حق گذاشته شود. مواظب باش!
به قلاده ی نفس گشتم اسیر شدم زار و شرمنده و سر به زیر تهی دستم و بی نوا و فقیر مرا کس نخواند ذلیل و حقیر مقامم بُوَد بس بزرگ و خطیر امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر(1)
«سلام»، اگر سلام باشد، یعنی تو را شناختهام؛ یعنی باورت دارم؛ یعنی حریمت را پاس میدارم؛ یعنی رفتارت را میپسندم؛ یعنی به احترام تو سر فرو میآورم؛ یعنی پیرو تو هستم...
«سلام» اگر سلام باشد، دل تو را نزدیک میكند به آنکه سلامش میكنی، پای تو را میگذارد جای قدمهای او، و مرام تو را میكند مرام او....
تو آدم(ع) بودی. پدری که خاکیان، بودنشان را مدیون بودن اویند؛ ابوتراب برای اهل تراب.(1) آدمی که شیطان به سویش سجده نبرد.(2) آدمی که گندمی نخورد. آدمی که بهشت، خود او بود.
اهل ولا مرحبا فصل سرور آمده سینهی سینای دل مرکز طور آمده ساقی توحید با جام طهور آمده جلوه گر از برج غیب آیت نور آمده محو شده باطل و حق به ظهور آمده که گشته روشن به او چشم و دل خاص و عام
ای امیر عرفه دست من و دامانت جان به قربان تو و گردش آن چشمانت ای امیر عرفه ذكر لبت را قربان حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان ای امیر عرفه روح مناجات توئی مشعر و سعی و صفا مروه و میقات توئی ای امیر عرفه حالِ مناجات بده بر گدای حرمت وقت ملاقات بده
کسی که بود شکافندۀ تمام علوم هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم سر تو باد سلامت ایا رسول الله وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم
برخیز و بزن خنده که غم عین خلاف است گردون به حرم خانه هو گرم طواف است سرّی که نهان بود درخشید مبارک بر روی زمین وصل دو خورشید مبارک جان، موسی شوق آمده دل وادی طور است عیسی ز فلک سر زده و غرق سرور است
...که پرسش همهی خلق را مجاب کنی سؤالهای عبث مانده را جواب کنی خدا تو را به همین خاک بیخبر آورد که رو به جهل زمین و زمان، عتاب کنی که زخم زخم دلت را مدام بشماری شمار غفلت این خلق را حساب کنی
هیچ صبحی نیست که شرمسار از تیره بختی خود ، در عزای غیبت تو نباشد. هیچ گلشنی نیست که زردروی از خزان فراق ، به خاری پناه نبرده باشد. و هیچ شمعی نیست که به امید سپیده ظهور، تا صبح فرج ، در شبستان انتظار نسوزد.
شتر مرغ در ۲ – ۴ سالگی از نظر جنسی به بلوغ می رسد . تولید مثل در شتر مرغ ها وابسته به نور است و با افزایش طول روز فصل تولید مثل آغاز می شود. اندازه ی بیضه های شتر مرغ در طول فصل تولید مثل ممکن است تا ۴ برابر افزایش یابد . پرنده های نر در خارج از فصل تولید مثل اسپرم تولید نمی کنند و تولید اسپرم که تحت کنترل هورمون FSH می باشد در این فصل اتفاق می افتد .