ابر، خون گریه می کند و باد، شروه می خواند. ماه، سرگردان، کوچه پس کوچه های آسمان را شیون کنان می دود. فضای آسمان مکه گویی آکنده از اندوه است. کعبه نیز دیگر بر فرشته ای لبخند نمی زند، مگر می توان چهره نورانی رسول خوبیها را، غمگین دید و بی تفاوت بود؟! هنوز چشم های اشک بار پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- از بدرقه همیشگی عموی مهربانش “ابوطالب” تَر بود. هنوز قلب مهربان محمّد -صلی الله علیه و آله- تسکین ندیده بود که شمع نگاه خویش را بر بالین بستر فراق خدیجه -علیهاالسلام- یافت.
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دلهای خسته بر لب تو است
با درد آمدیم امان را طلب کنیم مهمان نوازی رمضان را طلب کنیم ما سالهاست قسمتمان خشکسالی است دریا کجاست اشک روان را طلب کنیم موسی و شیوۀ سخنش مال ما نبود پس بهتر آنکه درس شبان را طلب کنیم
سال ها گفتیم و خندیدیم و از خود غافلیم دل به دنبال هوس ها ما به دنبال دلیم روز و شب دیوانه ی نفسیم و مست حُبّ مال بدتر از این، این که پنداریم عقل کاملیم دل به قصر سنگ، خوش کرده نمی دانیم خود
گفتم به چاه ای دل شب محرم علی امشب مباش منتظر مقدم علی هر شب صدای غربت او بود و گوش تو امشب تویی و زمزمۀ ماتم علی مسجد خموش مانده و گلدسته ها غریب محراب کوفه شسته شده از دم علی
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
خاک سر کوی تو، خوب تر از عالم است گل به گل روی تو هر چه بخندد کم است خرّمی عالم از غنچه ی لبخند توست یکدم اگر بشکفی هر دو جهان خرّم است هر نفست یک شجر هر سخنت یک کلیم هر گل لبخند تو یک پسر گل مریم است
در چشم برهم زدني ميان شهر و كوي و برزن غوغا شد! بازار داغ خودنمودن و فريادِ بلندِ «منم آن رستم دستان و سام نريمان»! منم آنكه او را بخت بلند آباداني دنياست! منم آنكه چون البرز سايه بر خلق روزگار خواهد افكند! منم آنكه اگر بيايد چنين ميكند و چنان ميسازد! هيهات ...!
سلام بر بركت دستانت كه مي تواند نان رزق هزار سفره خالي را مهيا كند! سلام بر راستي قدم هايت كه مي تواند صراط مستقيمي را نشان دهد كه هيچ پايي بر آن نلرزد و خطا نرود! سلام بر فراخي سينه ات كه مي تواند همه جهان را تنگ در آغوش رحمت خويش بكشد و باز هم براي بخشش پشيمانان، جا داشته باشد. سلام بر شيوايي كلامت كه مي تواند خشن ترين دلهاي سنگي را نرم و از آنها زمزم نور، جاري كند.
ای آشنایان دیرین!کاین گونه بیدرد و مستید با غصههایم غریبید، از من چه غافل نشستید! گفتید دل بر تو داریم با هر بلایی که برخاست اما صدایم نکردید آنجا که تنها نشستید
«سلام» اگر سلام باشد، دل تو را نزدیک ميكند به آنکه سلامش ميكني، پای تو را میگذارد جای قدمهای او، و مرام تو را ميكند مرام او.... اگر به پاکان سلام کنی، از جنس پاکی ميشوي، اگر به خورشید سلام کنی، قلبت آفتابی ميشود و ملکوت آسمان و زمین را باز میتاباند....
ببینید گیسوی پر تاب ما را ببینید جوش می ناب ما را ببینید ماه جهانتاب ما را ببینید لبخند ارباب ما را ندارد ظهورش در عالم نظیری امیری حسینُ و نعم الامیری
همای نور شده راه مکه را پویید به آب چشمه زمزم، زبان و دل شویید سپس به زمزمه لا اله الا الله دهید دست به هم لا شریک له گویید ز خلق بانگ هوالهو جدا جدا شنوید درون کعبه ز بتها خدا خدا شنوید به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست
کعبه امشب ماه در دامان تو است آسمان مبهوت و سرگردان تو است جان پاک رحمةُ للعالمین صاحب البیت خدا مهمان تو است باز کن آغوش و بر گیرش ببر این نه مهمان تو بلکه جان تو است چشم زمزم پر شده از اشک شوق وصف حیدر بر لب خندان تو است
رستخیز کلمات است، قلم می خواهم دل من می رود از دست، قلم می خواهم جوهرم مست شده؛ مست، قلم می خواهم ساقی از میکده ی عرش شراب آورده از لغت نامه ی حق، واژه ی ناب آورده
شتر مرغ در ۲ – ۴ سالگی از نظر جنسی به بلوغ می رسد . تولید مثل در شتر مرغ ها وابسته به نور است و با افزایش طول روز فصل تولید مثل آغاز می شود. اندازه ی بیضه های شتر مرغ در طول فصل تولید مثل ممکن است تا ۴ برابر افزایش یابد . پرنده های نر در خارج از فصل تولید مثل اسپرم تولید نمی کنند و تولید اسپرم که تحت کنترل هورمون FSH می باشد در این فصل اتفاق می افتد .