قدس در میان سندان |
![]() |
![]() |
30 آذر 1396 ساعت 05:00 | |||||
![]() پاپ در اين کنفرانس از آمرزش گناهان داوطلبان جنگ خبر داد و ورودشان به فردوس برين را تضمين کرد. نکتة جالب توجه اين است، روزي که صليبيان شروع به محاصره و اشغال قدس اشغالي کردند (7/6/ 1099) همان روزي بود که متجاوزان صهيونيست نيز قدس عزيز را به تصرف و اشغال خود درآوردند (7/6/ 1967). قبل از اينكه پيرامون رخدادهاي روز شوم يورش متجاوزان صليبي به قدس و مسجد الاقصي سخن برانيم، لازم است بگوييم که، قدس در آن دوران تحت حاکميت دولت فاطمي مصر بود. پادشاه وقت مصر «المستعلي بالله» و فرماندة ارتش مصر «الافضل بدر الدين الجمالي» و حاکم قدس در آن دوران «افتخارالدوله» بود، حال آنکه اين نام و نشانها با جوهرة شخصيتي و هويتي صاحبانش هيچ همخواني نداشت، زيرا به گواهي تاريخ، افتخارالدوله شهر بيتالمقدس را تحويل صليبيها داد و پيماني را با امرا و فرمانروايان صليبي از جمله «جودمري»، «ريموند» و «تنکرد» در زمينة عقب نشيني افتخار الدوله به همراه لشكرش از شهر قدس در ازاي دريافت مبلغ هنگفتي پول از جانب ريموند به امضا رساند. پس از امضاي اين پيمان ننگين فخرالدوله رهسپار «عسقلان» کانون و پايتخت فاطميان شد. آري! افتخار الدوله بدون اينكه مقاومت به خرج دهد و دست به شمشير ببرد، قدس را تحويل صليبيها داد و اقدام استاد محمد حسن شراب در کتاب خود تحت عنوان بيتالمقدس و مسجد الاقصي در به کار گيري واژه «عار الامه» به جاي «افتخار الدوله» يک تعببر کاملاً زيبنده و به جايي است. آنجا که ميگويد: اي ماية ننگ و عار امت اسلام براي چه زنده ماندي، پس از آنكه حيثيت و آبروي امت اسلام را به باد دادي و قدسشان را به دشمنان تحويل دادي، اما چطور عسقلان! به هنگام تصرف و اشغال عسقلان از جان خود گذشتي و به دشمنان تاختي و به شهادت نائل گشتي. آيا ميان موضع «عار الدوله» با موضع آناني که در عصر ما دروازههاي قدس را در تاريخ 7/6/1967 به روي صهيونيستها گشودند و به دنبال آن نظاميان صهيونيست مستقيماً به قلب قدس شريف و مسجد الاقصي حمله ور شدند تا پرچمهايشان را بر فراز اين مکان مقدس به اهتزار درآورند، فرقي وجود دارد؟ آري! درست گفته اند که «سگ زرد برادر شغال است». مسلمانان ساکن شهر قدس به همراه شماري از يهوديان وارد مسجد الاقصي شدند و پرچم حاکم صليبي «تنکرد» را بر فراز مسجد الاقصي برافراشتند و گمان کردند اين امر موجبات حمايت از آنان را فراهم ساخت، غافل از اينكه سپيده دم جمعه پانزدهم ژوئن سال 1099 شاهد تعرض صليبيان به مسجد الاقصي ميشوند؛ آري! در چنين روزي صليبيان با يورش به اين مکان مقدس کشتار هولناکي را در آن به راه انداختند و افزون بر هفتاد هزار مسلمان را که به مسجد الاقصي پناه آورده بودند، به خاک و خون کشيدند. «لاندي» مورخ غربي، در تشريح اين قتلعام هولناک که به دست ريموند صورت گرفت، ميگويد: انبوهي از سرها و دست و پاها در خيابانها و ميادين را ميديدي؛ انسان جرات نمي کرد به آن همه قرباني نگاه کند و به هر سوي مينگريستي اجساد کشته شدگان به چشم ميخورد؛ گويي که زمين جامة خون به تن کرده بود. «ويل دورانت» مورخ بزرگ، در کتاب تاريخ تمدن خود آورده است: جلادان خونآشام صليبي زنان مسلمان را از دم تيغ ميگذراندند و کودکان شيرخواره را از آغوش مادرانشان ميربودند و آنان را از بالاي ديوارها به زمين پرتاب ميکردند که سرهايشان در اثر برخورد به ستونها خرد و له ميشد. «گارسيا» مورخ ديگر در اين زمينه ميگويد: اين فاجعة خونين لکة ننگي بر تارک صليبيها باقي خواهد ماند و هر کس که اين فاجعه را در خاطرش مجسم ميکند لرزه بر اندامش ميافتد و نهال تنفر و بيزاري از صليبيها در سرشتش جوانه خواهد زد. «اخوان خوري» يکي ديگر از تاريخ نگاران بنام جهان نيز پيرامون اين فاجعه خونين ميگويد: صليبيها به مسلماناني که از اين جنايت خونين جان سالم به در برده بودند، دستور دادند که تمامي اجساد کشته شدگان را جمع کرده، آنها را بسوزانند که پس از آن هم خود همين افراد به خاک و خون کشيده شدند، دين مسيح بري از اين همه جنايتها بود، ديني که صليبيان ادعا ميکردند براي نصرت آن به منطقه خاورميانه حمله کرده اند. گذشته از آن اين اقدام بيرحمانه موجب شد تا روحية مسيحي ستيزي در وجود مسلمانان ريشه بدواند. به منظور تبيين اوج وحشيگري و درنده خويي صليبيان اروپايي تبار و جناياتي که آنان در مسجد الاقصي مرتکب شدند، کافي است که يک پاراگراف از نامة ريموند به پاپ رم را قرائت کنيم. وي اين نامه را به منظور تبريک تصرف قدس و قتل عام مسلمانان نگاشته بود که در آن ميگويد: اگر ميخواهي بداني که چه بلايي بر سر دشمنان ما در قدس آمد، بايد بگويم که شدت قتل عام و خونريزي به حدّي بود که خون تا زانوهاي ستوران ما ميرسيد. تعداد بي شماري از مورخان مسيحي و غربي به يغماگري صليبيها در مسجد الاقصي و شهر قدس پرداخته اند، آري! صليبيها بيش از 150 چراغ را در اين مکان چپاول کردند که 40 تا از آنها نقره اي بود و ارزش هر يک از آنان به سه هزار و شصد درهم ميرسيد و 25 چراغ ديگر طلايي بود. اين صليبيها همچنين کوره نقره اي را به يغما بردند و «قبة الصخره» را به کليسا مبدل ساختند و بر روي آن صخره قربانگاهي ساختند و آن را «معبد انسان بزرگ» ناميدند. از سوي ديگر، «عارف العارف» يکي ديگر از مورخان ميگويد: اروپاييها چيزي از مسجد الصخره را تغيير ندادند، فقط آن را به يک کليسا مبدل ساختند و عکس و پيکرههايي را در آن قرار دادند و بر روي اين صخره قربانگاهي ساختند و در اطراف اين صخره يک ديوار آهني ايجاد کردند و اين صخره را با سنگ مرمر پوشاندند و بر روي قبه صليب بزرگي نصب کردند، ولي اروپاييها در اسکلت و شمائل مسجد الاقصي خيلي دخل و تصرف کردند و خيلي از چيزها را در آن تغيير دادند. به گفتة استاد محمد حسن شراب و استاد حسن خاطر در داير\ المعارف قدس و مسجد الاقصي صليبيان ساختمان مسجد الاقصي را براي اهداف نظامي و مذهبي و دنيويي خود اختصاص دادند و بخشي از آن را به آغل چارپايان مبدل ساختند و در يک قسمت آن يک انبار اسلحه ايجاد کردند. آنان الاقصي قديم را که در زير مسجد الاقصي قرار دارد و امروز به مصلاي مرواني معروف است به اسطبل ستورانشان مبدل ساختند. در ستونهاي اين ساختمانها حلقهها و سوراخها و شکافهاي زيادي به چشم ميخورد. تا به امروز در اين مسجد چندين ستون خالي از هر نقش و نگار وجود دارد که قدمت آنها به دوره «صلاح الدين ايوبي» ميرسد که به هنگام آزادي شهر قدس اشغالي از چنگال صليبيان، قسمتي از اين ستون را که بر آن نماد صليب بود، قطع کرد. آنچه را که اين مورخان در توصيف وحشيگري اشغالگران صليبي در قدس و مسجد الاقصي بيان کرده اند نشانگر کينة ديرينة اين متجاوزان است که انگيزههاي ديني و ايدئولوژيکي داشت. اگر برخي، رخدادهاي 900 سال قبل را زائيدة شرايط و اوضاع و احوال آن دوران بدانند، سخت در اشتباهند، زيرا تحولاتي که در اين روزها به وقوع ميپيوند با تحولات جهان غرب، در رأس آن آمريکا با جهان اسلام پيوند خورده است و نشانگر اين واقعيت است که تغيير افراد و عناوين، و القاب و اماکن هيچ تغييري در روحية کينهتوزانة صليبيها ايجاد نکرده است. اين روحيه همچنان وجود دارد و در وجود اروپاييها ساري و جاري است که اين روزها در اظهارات مقامات بلند پايه آنها از جمله جرج بوش رئيس جمهور آمريکا هويدا است. وي در آغاز از شروع جنگ صليبي خبر داد. وي اين عنوان را پس از حادثه يازده سپتامبر 2001 در نيويورک مطرح ساخت. قدر مسلم اينكه سلسله اقدامات موهن مطبوعات غربي به ساحت قدسي حضرت محمد مصطفي(ص) در چارچوب اين روحيه ارزيابي ميشود که گستاخانهترين اين اقدامات موهن اظهارات سخيفانة «پاپ بنديکت شانزدهم» بود که طيّ نطقي در آلمان در سال 2006 مدعي شد، که رسالت نبي مکرم اسلام يک رسالت خونين بود و حضرت محمد چيزي براي بشريت به ارمغان نياورده است که ماية فخر و مباهات آنان باشد. شايد در اينجا مجال مقايسة ميان رفتار صليبيهاي اروپايي تبار با مسلمانان در مسجد الاقصي و رفتار صلاح الدين ايوبي در همين مکان با اين صليبيها نباشد؛ در همان روزي که قدس را پس از 88 سال اشغال و تصرف از دست آنان رها ساخت. در اين موضعگيري تفاوت فاحش ميان رفتار فرماندة عظيم اسلام و ميان اين تازيان و جنگ طلبان که با هدف خونريزي و آشوب طلبي و ايجاد فساد فتنه در روي زمين با ماسک صليب و نام مقدس حضرت عيسي (ع) پيامبر صلح و رحمت نمود پيدا ميکند شايد ما برخي از آنچه که «رابخري» از مورخان اروپايي دربارة اين تفاوت بر زبان جاري ساخته عنوان کنيم. صليبيها در تاريخ 7/6/1099 قدس و مسجد الاقصي را به محاصره خود درآوردند و در 5/7/1099 به آن تاختند و دست به هر نوع جرم و جنايتي در آن زدند، اما بالاخره از اين مکانهاي مقدس بيرون رانده شدند و قدس به آغوش گرم امت اسلام بازگشت. هر چندکه اين اتفاق پس از 88 سال اشغالگري رخ داد و اين نخستين بار بود که مسلمانان در قدس و حاکميت بر آن ضعيف عمل کردند. براي دومين بار يهوديان قدس و مسجد الاقصي را در تاريخ 7/6/1967 به اشغال و تصرف خود درآوردند كه از 40 سال پيش تاکنون تحت اشغال ميباشد و حاکميت آن از دست مسلمانان خارج شده است و «اسرائيل» در تلاش است تا هويت و ماهيت اسلامي آن را محو کند، لذا شبانه روز درصدد يهودي سازي آن است. سؤالي که اينجا مطرح است اينكه آيا قدس به خيال سران تل آويو تا ابد پايتخت «اسرائيل» باقي خواهد ماند يا اينكه روزي بساط هيمنة اشغالگران صهيونيستي از قدس عزيز برچيده ميشود، همانگونه که سايه شوم اشغالگري صليبيها بر اين مکان زدوده شد. آيا ميشود روزي اشغالگران صهيونيست همانند صليبيها از بيت المقدس عزيز رخت بر بسته، به حضور ناخجستة خود در اين مکان مقدس پايان بخشند، همان کاري را که صليبيها کردند. درست است که روزگار پاسخ اين سؤال را خواهد داد، اما من جواب آن را ميدانم و به آن باور دارم . آري اشغال قدس به پايان خواهد رسيد و قدس به آغوش امت اسلام بازخواهد گشت و اين امر يقينا تحقق خواهد يافت و اين امر يک وعده غير قابل خلف است. شيخ کمال خطيب مترجم: مهرزاد عباسي
Powered by !JoomlaComment 3.12 Copyright (C) 2007 Alain Georgette / Copyright (C) 2006 Frantisek Hliva. All rights reserved. |
قبل > |
---|
برگ نخست |
ذرهبين |
مقالات |
گفتوگو |
داستان |
شعروادب |
سبزآبی |
معرفي كتاب |
چند رسانه ای |
گزارش |
ویژه نامه |
تماسباما |
پایگاههای مهدوی |
اخلاق فردی و اجتماعی |
|
دوستان برای منم دعا کنین گرفتارم.
ممنون از لطفتون
وجود چنین افرادی که بخشی از خنده ها را به خود...
خانم شما باید قبل امیزش با نامزد خودتو از لح...
:
یکی از زیباترین مخلوقات که با نام مستعار مور...
سلام بعلت مشکلات مالی تا الان نتوانستم ازدو...
با سلام مطلب بسیار ارزنده ای بود . خدا به شما ...