امام حسین(ع) محبوب قلب رسول(ص)
اهل «مدینه» و مسلمانانی که گذرشان به آنجا می افتاد، بارها عطوفت و مهربانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نسبت به دو سبط برگزیده شان، حسن و حسین(علیهما السلام) دیده بودند. دیده بودند که چگونه آنان را در آغوش و روی دو زانو می نشاند و بارها و بارها جملهی «آنها را دوست دارم» را تکرار می کرد.
| عاشورا، تاریخ همیشه جاویدان در بستر تاریخ کشتار بی رحمانه کم رقم نخورده است و در لا به لای تاریخ ملت ها و کشورها دفن شده و حتی شناسایی هم نشده است و بر عهده تاریخ شناسان است تا این وقایع را شناسایی و بررسی کنند و دریابند، چرا بشر جاه طلب و قدرتپرست اینگونه دستش به خون هم نوعانش آلوده شده است؟
|
|
عاشورا در نگاه اهل تسنن
واقعه عاشورا، یکی از وقایعی است که به این راحتی قابل انکار نیست. شاید خیلی از اتفاقاتی که از زمان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و در زمان حیات امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) رخ داد، از طرف دشمنان و معاندان و یا علمای اهل سنت قابل انکار و یا کتمان بوده باشد؛ امّا این واقعه به سبب دلایل بسیاری قابل چشم پوشی از طرف هیچ کس در طول تاریخ نبوده است.
|
 |
یزید بن معاویه، کسی که در وجودش خیری نبود
یازده سال از دوران امامت امام حسین(علیه السلام) در دوران معاویة بن ابی سفیان گذشت؛ امّا در چشم تاریخ، سخت ترین دوران برای سبط نبیّ(صلی الله علیه و آله) دوران کوتاه سه ساله ی خلافت یزید بن معاویه بود. دورانی که در آن، امام حسین(ع) برای نجات یافتن از بیعت با مردی که فسق و فجورش آشکار بود، به همراه خانواده اش به خانه ی خداوند پناه برد و پس از چندی برای آنکه مزدوران یزید خون او را در مکان امن خداوند نریزند، به سوی «کوفه» رفت و در همین سفر توسط لشکر ابن زیاد و یزید محاصره شد و به طرز خونباری به مقام رفیع شهادت رسید.
| حضرت مادر(س)، منتقم خون حسین(ع) در قیامت با خودم مرور می کنم آن روزی را که جبرئیل به رسول خدا(ص) خبر از فرزندی برای فاطمه(س) داد که تشنه و مظلوم توسط امتش شهید می شود و حالا نبی خدا(ص) می بایست این خبر را به ام ابیها(س) بدهد. فاطمه(س) خبر را که شنید دلش زیر و رو شد و گفت: من نیازی به چنین فرزندی ندارم. پدر برایش بیشتر توضیح داد و گفت از اینکه خداوند سلام رسانده و فرموده که اگر فرزند تو شهید شود، امامت و ولایت و وصایت در نسل تو قرار خواهد گرفت و اینگونه فاطمه(س) راضی شد به رضای خدا.(1)
|
|
اقسام زاری گاهی دیدهای دلت سخت میگیرد، امّا اشکت جاری نمیشود و گاهی بغضی که در گلویت مانده، هقهقی دردناک میشود و به زاری میافتی؟ از «آهِ غمگین»ی که دوستدار حسین بن علی(علیه السلام) میکشد تا هقهقی که بدنش را به لرزه میاندازد، مراتبی است که برای اقسام زاری و سوگواری ذکر کردهاند.
| وقتی زیارت عاشورا معجزه می کند همۀ پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانیتر است. امام حسین(ع) هر چه داشت در طبق اخلاص نهاد و همه را یکجا، در راه خدا داد. خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندیش عطا فرمود: شفا در تربت او، استجابت دعا در حرم او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد.
|
 |
زیارت عاشورا بخوانیم، اما چطور؟ امام صادق(ع) تضمین کرده که هر کس این زیارت را به این کیفیّت بخواند، زیارتش قبول، سعیاش مشکور، دعایش مستجاب، حاجتش روا و سلامش به محضر سیّدالشّهداء(ع) واصل گردد.
| رجز های عاشقانه
شعرهاى حماسى كه جنگاوران در ميدان هاى نبرد مىخوانند رجز نام دارد. رجز نام يكى از شیوه های شاعرى عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن است. در گذشته و دوران جاهليت، از اين وزن شعر بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه، دشنام يا تفاخر داشته استفاده مىشده است. بكارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدان هاى جنگ مى خواندند، سبب شده كه به آن اشعار، رجز گويند.
|
|
جان تو و جان این آقا...
نه خسته و از نفس افتاده، که پر شور و نفس زنان بر زمین افتاد. انگار نه انگار که در میان گردبادی از خاک و شن داغ صحرا، بر زمین افتاده و جان می بازد؛ گویی پیردامادی بود که برای رفتن به خانه ی نوعروس زیبایش، حنای خونین به ریش سپید بسته است. «مُسلم بن عوسجه» بی رمق، بر زمین افتاد. دیگر توانی نداشت تا شمشیر بالا بیاورد و خونی در رگهایش نمانده بود تا فدای مولایش حسین بن علی(علیه السلام) کند. چشمانش نگران غریبی مولایش بود؛ امّا دلش، قرص قرص از تحقّق وعده های او.
| چرا بر سیاهی لشکر دشمن افزودی؟ ابن رياح(1) روايت میکند: كورى را ديدم كه در صحنهی كربلا در میان لشکر ابنزیاد حاضر بود و از علّت كورى از وى پرسيدم. گفت: در روز عاشورا در كربلا حضور داشتم بدون اينكه از نيزه و شمشير و تير استفاده كنم، بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام)، به خانهام بازگشتم و بعد از نماز عشا خوابیدم. در رؤيا ديدم يكى گفت: دعوت پيامبر(صلّى اللَّه عليه و آله) را اجابت كن. گفتم: مرا با او چهكار؟ گريبانم را گرفت و كشيد و نزد پيامبر(ص) برد. |
 |
بُنَیَّ...
مادری گفت: بُنـیَّ! غــزلی ریخت بهم و ردیف ســر اولاد علی ریخت بهم خواهری که قد و بالای برادرهایش همهی دلخوشیش بود؛ ولی ریخت بهم
| مرغ روحم هوای کربلا کرد
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرده با من فراق کربلا کرد
|
صدر الحسین(ع)
صحرا به این بزرگی این همه هدف برای تیر انداختن این همه تیرِ به خطا رفته، مانده ام چرا، تمام تیرها به سینهی تو نشست!
| قصّهی پدر فروشی ادامه دارد... غریب بودن تو را میتوانم حس کنم، میدانی کِی؟ وقتی میدانم تو بهترینها را برایم میخواهی؛ امّا در عمل باورت ندارم و همان را انجام میدهم که خودم میخواهم. بعد که تمام خواسته های دلم را اجابت کردم، بعد که دانسته چشمهایم را برای لحظاتی بستم و آنچه را که دوست داشتم کردم، یاد تو میافتم و میفهمم غریب بودن تو را.
|
|